کتاب آینده پسرت را بساز

معرفی کتاب آینده پسرت را بساز : نقش روابط صمیمانه در تربیت فرزند

آیکون تقویم 1403/10/23

درباه کتاب:

سنین بحرانی پسران از دوران کودکی تا نوجوانی به اشکال گوناگون بروز می‌کند. بخشی از این بحران مربوط به فرآیند رشد شناختی و ذهنی آن‌هاست و بخشی دیگر در سایه تغییرات فیزیولوژیک نمود پیدا می‌کند. چگونگی برخورد با هر یک از این هیجانات و رفتارهای بعضا پرخطر برای والدین به یک چالش جدی بدل شده است. چالشی که می‌تواند تعیین‌کننده بخش مهمی از آینده فرزندتان باشد. مایکل سی ریچرت (Michael C. Reichert) در کتاب آینده پسرت را بساز (How to Raise a Boy) سعی دارد با ارائه راهکارهایی عملی و سودمند شما را جهت تربیت پسرتان و تبدیل شدن او به یک مرد قدرتمند و دلسوز یاری نماید. این اثر به خوبی نشان می‌دهد که چگونه ما با ایجاد کلیشه‌های جنسیتی، ظرفیت‌ها و استعدادهای بالقوۀ پسران خود را از بین می‌بریم. عرف‌ها و باورهایی که ممکن است آسیب جدی به روح و خلاقیت فرزند شما وارد کند؛ برای مثال مایکل سی. ریچرت می‌گوید هنگامی که پسر شما احساساتش را به راحتی برزو می‌دهد و نسبت به هر مسئله‌ای واکنش خشونت‌آمیزی ندارد ممکن است از سوی بسیاری رفتارهایش دخترانه تلقی شود! این درحالی است که بروز احساسات حق طبیعی هر انسانی‌ست و القای چنین باوری به پسران می‌تواند آینده آن‌ها را به لحاظ روانی به خطر بیاندازد. صحبت درباره ابعاد گسترده و متنوع رشد پسران که بعضا همچون تابوهایی مخفی نگه داشته می‌شوند، این اثر را خواندنی‌تر و سودمندتر می‌سازد. برای نمونه، موضوعاتی همچون قلدری در مدارس، ارتباط با همسالان و آشنایی آن‌ها با مسائل جنسی که همواره یکی از دغدغه‌های والدین پسران بوده است، در این کتاب به طور مفصل تشریح می‌شود.

نکوداشت‌های کتاب آینده پسرت را بساز، نقش روابط صمیمانه در تربیت فرزند:

خواندن کتاب آینده پسرت را بساز، نقش روابط صمیمانه در تربیت فرزند به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

تمامی والدینی که خواهان تربیت فرزند پسرشان به بهترین نحو هستند را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.


تصویر کتاب

آینده پسرت را بساز: نقش روابط صمیمانه در تربیت فرزند


نویسنده:

مایکل سی ریچرت

مترجم:

پگاه فرهنگ مهر

ناشر:

انتشارات کوله پشتی

فهرست مطالب:

  • فصل اول: محصور در کودکی
  • فصل دوم: رها‌کردن پسران از بند
  • فصل سوم: پسرها و قلبشان
  • فصل چهارم: یادگیری و تحصیلِ پسران
  • فصل پنجم: برادری و باشگاه‌های پسران
  • فصل ششم: عشق، رابطۀ جنسی و محبت
  • فصل هفتم: پسران و بدن‌هایشان - ورزش و سلامت
  • فصل هشتم: خشونت، قلدری و آسیب‌پذیری
  • فصل نهم: اسباب‌بازی‌های پسران در عصر دیجیتال
  • فصل دهم: قرنِ بیست‌ویکم و پس‌از آن

در بخشی از کتاب آینده پسرت را بساز، نقش روابط صمیمانه در تربیت فرزند می‌خوانیم:

زمانی‌که چهارده ساله بودم و به‌عنوان یک کلاس نهمی وارد یک دبیرستان پسرانۀ بزرگِ شهری شدم، به سرعت فهمیدم این وضعیت فراتر از ظرفیت‌های من است. در سال‌های اول دبیرستان، زندگی با دوستانم به شکل ثابتی هر روز پیچیده‌تر می‌شد. زمان بیشتری را با یکدیگر و به دور از والدینِ خود سپری می‌کردیم. رقص‌ها و مهمانی‌ها بیشتر شده بودند و گروه‌های بیشتری از نوجوانان را در کنار هم گرد می‌آوردند. برخی از دوستانم مرتب در یک سالن بولینگ محلی دیدار می‌کردند؛ جایی که میزهای بیلیارد هم بودند و پسرانِ بزرگ‌تر که کمی خشن‌تر به‌نظر می‌رسیدند سیگار می‌کشیدند. همان‌طور که جهان اجتماعی ما توسعه یافت، برخی از دوستانم شروع به خودستایی کردند و حالتِ مردان سرسخت را به خود‌ ‌گرفتند. گویی چیزی در آنها دگرگون شده بود.

زمانی‌که به سال‌های بالاترِ دبیرستان رفتیم، تغییرات از این هم بیشتر شدند. ناگهان گروه‌هایی تشکیل شدند، دعواهای بعداز مدرسه، سیگار کشیدن در دست‌شویی، استفاده از مواد مخدر و الکل و سلسله مراتبی که به‌خوبی تعریف شده بود و پسرانِ بزرگ‌تر و بدجنس‌تر بر دیگران حاکم بودند. پدیدۀ جدید اراذل و اوباش را نیز داشتیم که گروه‌هایی از پسران به شکل کاملاً خودجوش حولِ دو پسر که در حال دعوا ‌کردن بودند، جمع می‌شدند و آنان را تشویق می‌کردند. در طول سال اول دبیرستان، هروقت در کلاس هندسه حوصله‌مان سر می‌رفت، من و یکی از هم‌کلاسی‌ها شروع می‌کردیم به بازی کردن. هر دو کفش‌های تختِ چرمی به پا داشتیم و نسخۀ جدیدی از بازی «مرغ‌های مهاجم» را انجام می‌دادیم، با این تفاوت که ما به ساق پای یکدیگر ضربه می‌زدیم. بدین‌ترتیب که هریک از ما یا باید ضربه‌ای را که خورده بود جبران می‌کرد یا خطر درد بیشتر را به جان می‌خرید. در تمام مدت سال، کبودی‌های رنگارنگ و بریدگی‌های زخم شده‌ای روی پاهایمان داشتیم.

دوشنبه‌ها وقت ناهار، دیگر پسرانی که سر میز ناهار ما می‌نشستند در مورد دعواهای آخر هفته صحبت می‌کردند که یک گروه را از میان برداشته بودند؛ گروه حیاط (نامی برای حیاط مدرسه که یکدیگر را آنجا ملاقات می‌کردند)، در برابر گروه دیگر: ایالت اول (نام یک سالن بولینگ در شهر تولد من، ویلمینگتون، دلاوِر).